ترسیم وقایع و مصائب عصر عاشورا
اسب شاه آمد و احوال به هم ریختهاش ریخت بر هم حرم از یال به هم ریختهاش صیحه زد زینب از اقبال به هم ریختهاش کربلا مانده و گودال به هم ریختهاش میدود زینب و میدیـد سـنـان میآیـد شمر در مـعـرکه لبـخـنـد زنان میآید بـیـن گـودال شـهـنـشـاه جـهـان افـتـاده دور او نیـزه و شمشـیر و کمان افتاده سبط خـاتم ولی از تاب و تـوان افتاده چـشم نرگس به شـقـایق نگـران افتاده وا عـلـیـا پـسـر فـاطـمـه تـنـهـا مـانـده وا نـبـیّـا وسـط عـهـد شـکـنهـا مانـده پیرهن چاک و بدن چاک و پُر از زخم تنش یک نـفـر آمده انگـار سـرِ پـیـرُهـنـش از دم تیـغ به هم ریـخـتـه نـظـم بدنش نا نجیب تیر جفا را تو مزن بر دهنش اشکها موج فـشان بر دل ساحل بزنید من چه گویم خودتان سر به مقاتل بزنید شمر با خویش در آن باغچه خنجر آورد پنجهاش را طرف زلف صنوبر آورد نـالـۀ اهـل حـرم را به فـغـان در آورد وای از آنچه که او بر سرِ حنجر آورد امتحان سر شده و وقت قبولی شده است حل این مسئله هم قسمت خولی شده است سر و سامان جهان بر سر نی رفت سرش پا به پایش به سرِ نیـزه میآیـد پسرش میخورد تاب در اطراف سر او قمرش این سفر کرده خدایا به سلامت سفرش مـادر از دور به دنـبـال سـرش میآید بعد از اینها چه به روز پسرش میآید؟ |